پنجشنبه، مهر ۲

ا.ن 2

PResident Evil

پ.ن. در آستانه ی سخنرانی در صحن عمومی سازمان ملل این پست رو جبرئیل شخصاً بر من نازل کرد. وقتی هم داشتم پابلیشش می کردم نورانی شده بودم. خودم که نمی دیدم اما پشه ها از دور لامپ اومده بودن جمع شده بودن دور من. جدی.

پ.ن.1. با قطع جی.پی.آر.اس ایرانسل - که خدا نگهدار خونواده ش باشه - ارتباطم با توییتر قطع و دچار معلولیت 70% سایبری شدم.

دختر دستفروش مترو

و ما بلاگفا را - با وجود فحش خور ملسی که دارد - فقط به خاطر همین یک وبلاگ دوست می داریم؛ و - فکر می کنم - خیلی چیزهای دیگر را هم.

Behind My Back

I call it learning, but i know i'm just a cheater.
And i think they know it too.

p.s. DO NOT try to be honest with yourself. You have no idea how much you've been hidin' behind the lies you tell yourself; You have no idea how much that keeps your mind together. Keep fakin' it, just keep fakin'.

دوشنبه، شهریور ۳۰

انقلاب فرهنگی II

تفاوت علوم تجربی و انسانی، تفاوت "چرا این درست است؟" و "چرا این باید درست باشد؟" است؛ تفاوت توجیه است و اثبات.
و دین نه علم، که عالم را تجربی می خواهد، آنجا که امکان تجربه نیست.

پ.ن. روزگاری بود که مسیحیت علم تجربی را هم بر نمی تافت و امروز سایه ای کمرنگ است در پس ذهن پرسشگرعالم. ما با اسلام چه می کنیم؟
پ.ن. کدوم احمقی این پستو اینجا پابلیش کرده؟

کابینه ی نظامی پرتاب باید گردد

ننگ ما، ننگ ما / وزیر سرهنگ ما

پ.ن. هیچ وقت واسه تیکه انداختن دیر نیست.

یکشنبه، شهریور ۲۹

فطر

و اینک ..... وخرتخرت*

*vakherto khert

کلاً

عوام انّاث!

قدس اخضر

و برای اولین بار تمام راهپیمایی روز قدس تهران به صورت کلوز-آپ از تلویزیون پخش شد، به انضمام چنتا صحنه از هلیکوپتر.
هم کم نیاوردن هم معروف شدن.
ماام که گیلاسیم.

جمعه، شهریور ۲۷

یکی بود، یکی نبود

روزی روزگاری در سرزمینی که آزادی در آن نزدیک به مطلق بود مردی زندگی می کرد که نمی توانست دلیل قانع کننده ای برای زندگی پیدا کند و آن را چیز مزخرفی می دانست و باور داشت که تمام کردنش بهتر از ادامه دادنش است و خلاصه هرچه کمتر بهتر.
اتفاقاً این مرد زندگی مزخرفی هم داشت (یا دست کم زندگی اش آن قدر بهانه برایش فراهم می کرد که تقریباً همیشه ی خدا در حال غرغر باشد) و همه حدس می زدند که این، دلیل طرز فکر او راجع به زندگی است.
مدتی گذشت و مقادیر معتنابهی اتفاق خوب در زندگی مرد افتادن گرفت (!) به طوری که قاعدتاً می بایست آن را زندگی خوبی می نامید. اما درست در همان زمان بود که مرد تصمیم به خودکشی گرفت؛ چرا که می خواست به همه بفهماند که مسأله، نه حواشی جزئی و گذرای زندگی، که کلیت آن به عنوان یک عمل است و کلاً راه اگر جاده هراز هم باشد اما آخرش به هیچ جا نرسد رفتن ندارد و اینا. علاوه بر این فکر می کرد که انتقال این مطلب به دیگران خود می تواند دلیل و مقصدی برای زندگی اش باشد.
به این ترتیب بود که مرد لحظه ای را که همه چیز بر وفق مراد بود برای این کار انتخاب و تصمیمش را با امید فراوان به نتیجه ی دلخواه عملی کرد.
خبر خودکشی مرد در میان آشنایانش پیچید اما متأسفانه همه آن قدر از مرگ نابهنگام او و دست گلچین روزگار و غیره ناراحت بودند که هیچ کس نفهمید که او با این اوضاع گل و بلبلی که داشت برای چه خودکشی کرده. و شد آنچه از اول هم بود.

از این داستان نتیجه می گیریم که زندگی کلاً چیز مزخرفی است و ما باید این را بفهمیم.

پ.ن. اگه فک می کنین این یه پست بلنده اشتباه می کنین. به این می گن یه مینیمال طولانی؛ محض اطلاع.

چهارشنبه، شهریور ۲۵

نسل سوم

فرزندان نامشروع این زندگی ایرانی مادر به خطا

پ.ن. نسلی که لورازپام های مادرانشان را تلکه می کنند که تسکین خماری شان باشد. مادرانی که زیرزبانی هایشان را با شربت استامینوفن عوض کرده بودند.

رحمت بی پایان

به نظر شما چرا ماه رمضون تموم نمی شه پس؟

دوشنبه، شهریور ۲۳

مهدی کلهر

موی بلند، روی زیاد، زبون دراز، واه واه واه.

در رابطه با مشاور رسانه ای دولت.

موجودیت

و سرانجام پس از دو سال انتظار استاد راهنمای اینجانب اولین نشانه های وجودی و کارکردی خود را با حذف یک طرفه ی درس 3 واحدی شیمی دارویی بعد از اتمام مهلت انتخاب واحد بروز داد.

پ.ن. فرمودین دانشگاه شهربازی دیگه؟

ادای دین؟

ماه پس پشت تو که سر به چاه می کنی گریه می کند یا علی

پ.ن.
زین زندگی یکرنگ افسرده دلم ای کاش
یا بهتر از این گردد یا بدتر از این باشد

شنبه، شهریور ۲۱

Deja Vu

قبلاً هم یه بار دیگه همین طوری بی خودی آن مونده بودم و زل زده بودم به صفحه ی مسنجرم.
اون دفعه منتظر بودم حامد بیاد.
نیومد.
این دفعه...

عاشقانه

تو می روی و من تورا چو بز نگاه می کنم
شـبیه یـونجه ای تـو یـا مـن اشـتباه می کنم؟

پ.ن. و کسی باور نخواهد کرد که پشت این پست بغض سنگینیست. تو باور کن.

Bowndaries

باتری ساعت اتاقم تموم شده.
خیلی حس خوبیه.
انگار از بند زمان رها شدم.
فقط اگه ساعت مچی و گوشی و این ساعت کوچولوئه ی پایین صفحه ی ویندوز نبودا...

حجم

یکی اونقد بزرگه که چیزی نداری که بتونی بهش اضافه کنی.
اون یکی اونقد کوچیک که چیزی پیدا نمی کنی که توش بگنجه.
مجاورت با هر دو به یک اندازه افسرده م می کنه.

پ.ن. گفته بودم آدما کلاً دو دسته ن دیگه؟

سه‌شنبه، شهریور ۱۷

Twitter

این که یه دختری که ذره ای فارسی بلد نیست، منی رو که کلمه ای اینگلیسی نمی نویسم تو توییتر فالو می کنه به چه معناست؟
اگه عشق این نیست پس چیه؟

دوشنبه، شهریور ۱۶

تواضع

یه گروه از آدما هستن که به محض اینکه چیزی رو فهمیدن یا یاد گرفتن رویکردشون نسبت به کسانی که راجع به اون موضوع سؤال می کنن به "اینو که دیگه همه می دونن" تغییر می کنه.
این یعنی منطقاً تصور این گروه باید این باشه که خودشون تنها کسی ان که قضیه رو نمی دونه و آخرین کسی ان که می فهمه. و این یعنی خیلی داغون.

Ramadawn

رمضان ماهی است از سال که طی آن زمین بر اثر حرکات وضعی و انتقالی خود در موقعیتی نسبت به خورشید قرار می گیرد که جای شب و روز در کشورهای اسلامی عوض شده و مسلمانان روزها را به خواب و شب ها را به فعالیت می گذرانند.

رمضان در تابستان

تشنگی نکشیدی که گشنگی یادت بره

The Best of The Clown

ضمناً جا داره از همتون یه تشکر ویژه بکنم بابت این که از تمام 4-5 صفحه متنی که من دیشب پست کردم نسبت به اون یه جمله ای که گفتم به نوشتن ادامه نمی دم انقدر ابراز شعف کردین. اتفاقایی مث این و دوستانی مث شمان که باعث می شن آدم به خودش امیدوار شه و با انرژی ادامه بده.

داش سیا

دستشو از پنجره میاره بیرون، بعد کل اتوبانو می بره که از لاین یک بره لاین چهار برسه به دوربرگردون. بعدم که یکی زارچ می ره تو گلگیرش شاکی پیاده می شه که مردک مگه کوری دارم علامت میدم؟ رسماً فک کرده موسی ست که اشاره کنه اتوبان شکافته می شه این رد شه. والا.

گشادگی مشترک

برای تلاش کردن و رفتن راهی که به هدفی منتهی است، هم گامی لازم است.
شادی وصول به آمال را شریکی باید.
آنکه برای چیزی فوق توان خویش می کوشد و بدان دست نمی یابد، همدمی می خواهد.
من که عمرم به گشادگی می گذرد چه؟

یکشنبه، شهریور ۱۵

در لحظه

از اون جا که حس می کنم دارم تمام ایده های پست نوشتنم رو امشب به گند می کشم همین جا ادامه ی برنامه رو به شب های آینده موکول می کنم.

Powlarized

کلاً آدمای تک بعدی موجودات موفق تری ان. کلاً

شیخ حمل و نقل

ببین وقتی عرض ورودی همت به شیخ فضل الله جنوب دو برابر خود شیخ فضل الله باشه کاملاً طبیعیه که ملتی که از همت وارد شیخ می شن اون بندگان خدایی رو که اون تو در حال رانندگی ان تو گارد فرو کنن. یعنی واقعاً تو شهرداری و راهنمایی رانندگی هیشکی این قدم شعور نداشته یا ازعمد همین جوری ساختن که بشینن از دوربیناشون نگا کنن بخندن؟

پ.ن. با پوزش از روان پاک مرحوم شیخ فضل الله نوری که به شکل بدی در جمله استعمال شد.

سیاه نمایی

آقا عجب دوره زمونه ای شده ها. یه زمانی به ملت می گفتی هلو کلی حال می کردن. این مسخره بازیا رو نداشت. به کجا داریم می ریم ما واقعاً؟

Retroevolotion

1. تصور فاشیستی از زندگی، تصوری مذهبی است که بر طبق آن، آدمی در چارچوب مناسبات دائمی خود با قانونی عالی تر و در عین برخورداری از موهبت اراده ای عینی لحاظ می شود که از اراده ی فردی در می گذرد و بالاتر می رود و او را به پایگاه عضویت آگاهانه در جامعه ای معنوی و روحانی ارتقا می دهد.
نظام فاشیستی چون ضد فردگرایی است اهمیت دولت را مورد تأکید قرار می دهد که نماینده ی خودآگاهی و کلیت انسان به عنوان موجودی تاریخی است و فرد را تا جایی قبول دارد که منافعش با منافع دولت منطبق باشد.
لیبرالیسم به نام فرد منکر دولت بود. فاشیسم حکم می کند به وجود حقوق دولت به عنوان مظهر جوهر حقیقی فرد. باید پدیرفت که فاشیسم مظهر آزادی است و یگانه آزادی ای که داشتنش ارزش دارد، یعنی آزادی دولت و آزادی فرد در درون دولت. تصور فاشیستی از دولت همه چیز را در بر می گیرد و خارج از آن نه هیچ ارزش انسانی یا معنوی ممکن است وجود داشته باشد و نه – به طریق اولی – دارای قدر و قیمتی است.
دولت نه تنها مظهر مرجعیت است و بر اراده های فردی فرمان می راند و به آن ها شکل قانونی می دهد، بلکه همچنین قدرتی است که اراده ی خویش را بیرون از مرزهایش به منصه ی ظهور می رساند و دیگران را وادار به احترام به آن می کند. این امر مستلزم سازماندهی و گسترش طلبی - اگر نه بالفعل، به هر حال- به طور بالقوه است.
هدف فاشیسم نه تنها قالب گیری مجدد صورت های مختلف زندگی، بلکه همچنین شکل دادن به محتوای زندگی و به انسان و به شخصیت و ایمان اوست. بدین منظور فاشیسم انضباط جاری می کند و مرجعیت و اقتدار خویش را به کار می گیرد و در ذهن ها داخل می شود و بی چون و چرا فرمان می راند و به این جهت بوده که وحدت و استحکام و عدالت را شعار خود قرار داده است.
بنیتو موسولینی
عزت الله فولادوند، خرد در سیاست، طرح نو، 234و235

2. فاشیسم جنبشی روحانی و رمانتیک است. دلتنگی برای گذشته ی از دست رفته و ترس از جهان جدید هسته ی سخت این ایدئولوژی را تشکیل می دهد. فاشیسم واکنش طبقه ی ماقبل سرمایه داری در مقابل اندیشه ی تجدد و نظام اجتماعی مدرن است. فاشیسم نفس آخر گروه های متنفذ محافظه کار سنتی است. واکنش آنان تلاش در جهت چیره شدن بر کل جامعه، نابودی فردیت، انحلال جامعه در دولت و یکی کردن دولت و پیشواست. خشونت و سلطه لباس حقانیت بر تن می کنند، پیشوا مظهر حقیقت می شود و فرهنگ را به تبلیغات تقلیل می دهد. ایدئولوژی فاشیستی امنیت در دامن جامعه ی همبسته و رهبری خطاناپذیر را به افراد وعده می دهد.
تلقی فاشیستی از دین و حکومت، اکبر گنجی، ص 8
3. فاشیسم کوشش در جهت خلقی و مردمی کردن ارتجاع و محافظه کاری بود ولی البته بر اثر این جریان، محافظه کاری پیوند بنیادی خود با آزادی را از دست داد.
با سلطه ی فاشیسم مفهوم حاکمیت قانون ناپدید می گردد. دیدگاه و جهان بینی فاشیسم نه تنها سلسله مراتب قدرت، انضباط و اطاعت را گریزناپذیر می داند بلکه آن ها را ارزش های ذاتی قلمداد می کند. مفهوم رمانتیک برادری مرسوم در فاشیسم این ویژگی ها را جبران نمی کند زیرا برادری فاشیستی برادری در تسلیم است. ویژگی فاشیسم تأکید بر خشونت است که از حد معقول اهمیت خشونت در سیاست در می گذرد.
برینگتون مور، ریشه های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی، ترجمه ی حسین بشیریه، مرکز نشر دانشگاهی، ص 31 و 35 و 36

4. در ساخت سیاسی اقتدارطلبانه، جامعه ی مدنی تا حدودی وجود دارد و به منافع افراد سامان می بخشد ولی ارتباط ساخت سیاسی و جامعه ی مدنی بسته است. ایدئولوژی سیاسی دولت اقتدارگرا، توتالیتر و همه گیر نیست و بخش هایی از حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فکری را آزاد می گذارد. عدم انسجام و انعطاف پذیری ایدئولوژی، تناوب سیاست های سرکوب گرایانه و تساهل گرایانه، وجود برخی گروه ها و نهاد های جامعه ی مدنی و ... مانع سرکوب کامل و از میان برداشتن نهاد های مستقل می گردد. دولت های پوپولیستی یا کورپوراتیست از بالای سر جامعه ی مدنی عبور کرده و به توده ها پل می زنند و آنان را مستقیماً بسیج و به عرصه ی سیاست می کشانند.
تلقی فاشیستی از دین و حکومت، اکبر گنجی، ص 11

ریشه در گل

1. هرچند فلسفه ی سیاسی در این دیار به وجود نیامد اما پس از مشروطیت، مفاهیم فلسفه ی سیاسی مغرب زمین از طریق ایدئولوژی های اجتماعی آنان وارد این مرزو بوم شد و حوزه ی تفکر دینی ما را دچار قبض و بسط ساخت. شناخت عالمان دینی ما از این مفاهیم شناختی اجمالی و آن هم بدون آگاهی از مبانی و ریشه های معرفت شناختی آن ها بود. اما جبرهای اجتماعی– سیاسی و طوفان سهمگینی که در پیش بود آن ها را واداشت تا به موضع گیری سیاسی– دینی بپردازند. اینان یا باید همچون شیخ فضل الله نوری به طرد اندیشه های مدرن می پرداختند و یا اینکه اگر گریزی از قبول اندیشه های مدرن نداشتند می بایست معرفت دینی خود را از نو به گونه ای سامان می بخشیدند که با این اندیشه ها تعارضی نداشته باشد، حال آن که اقدام در این زمینه بدون اطلاع عمیق از مبانی معرفت شناختی، انسان شناختی و جهان شناختی تفکر نوین ضرورتاً به اغتشاش در تفکر منجر می شد که شد.
تلقی فاشیستی از دین و حکومت، اکبر گنجی، ص 36

2. ما مشروطیت را خودمان که ندیده بودیم؛ و آن هایی که ممالک مشروطه را دیده به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است و ما هم شوق و عشقی حاصل نموده تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.
سید محمد طباطبایی
فریدون آدمیت، ایدئولوژی مشروطیت ایران، پیام، ج 1، ص 246

3. بر هر فرد کالشمس فی رابعة النهار روشن و مبرهن است که وظیفه ی شرعی و عقلی و تکلیف دینی و دنیوی قاطبه ی علما، حفظ شوکت و استقلال دولت و وقایه ی حدود مقدس شریعت است و حصول آن جز در سایه ی معدلت سلطنت و دولت اسلامی که امروز اریکه ی جلالت آن مزین به ذات اقدس همایونی است ممکن نیست. پس دعاگویان را تمکین از مقام سلطنت وظیفه ی شرعی و تکلیف دینی است.
و فذلکه الکلام و حاصل المرام این است که به شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالانام و علیه الاف التحیه و السلام منافی است و ممکن نیست که مملکت اسلامی در تحت قانون مشروطگی بیاید مگر به رفع ید از اسلام. پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم این سعی و اقدام در اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتد است و احکام اربعه مرتد بر او جاری است؛ هرکه باشد از عارف یا عامی از اولی الشوکة یا ضعیف.
شیخ فضل الله نوری
محمد ترکمان، شیخ فضل الله نوری، مؤسسه ی خدمات فرهنگی، ج1، ص 132

4. کلمه ی قبیحه ی آزادی به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب، و در باطن سراپا نقص است و عیوب. این مسأله بر خلاف جمیع اقلام و رسل و اوصیا و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است. بر خلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است که هر کس هرچه بخواهد بگوید و بگوید آزادی است و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده است و در معنی به حالت وحوش برگردانیده. معلوم است نفوس بالطبع در طبیعت شیطانی، مایل به هوس و هوس اند.
نامه ی حاج ملاعلی کنی به شاه
فریدون آدمیت، اندیشه ی ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار، ص 21

5. ای برادر عزیز! اگر مقصودشان اجرای قانون الهی بود و فایده ی مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند که هر یک از این دو اصل موذی خراب نماینده ی رکن قویم قانون الهی است، زیرا قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی و بنای احکام آن به تفریق و جمع مختلفات است نه به مساوات.
ای برادر عزیز! مگر نمی دانی که آزادی قلم و زبان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است؟ ... بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.
شیخ فضل الله نوری، جلد 1، ص 59

6. این مجلس مشروطه است. هرکس عقیده اش مخالف قانون اساسی و طرفدار جمهوری است باید چشمش کور از در برود بیرون.
سید حسن مدرس
نطق ها و مکتوبات سید حسن مدرس، انتشارات ابوذر، ج 2، ص 183

7.
- آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت می کرد؟
- آری برای برقراری جمهوری می کوشید. مصدق 4 ماه قبل می خواست شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل مصدق شاه را مجبور کرد ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت روز بعد بازگشت. در اینجا ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.
- به نظر شما بزرگترین اشتباه مصدق کدام است؟
- پایمال کردن قانون اساسی با عدم اطاعت اوامر شاه
- چه مجازاتی را برای او مناسب می دانید؟
- طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است.
آیت الله کاشانی در مصاحبه با روزنامه ی المهدی پس از کودتای 28 مرداد
آیت الله کاشانی، محمد دهنوی، انتشارات چاپ پخش، ج 4، صص 28 و 34 و 35

8. ولی فقیه باید چند نفر را به عنوان رئیس جمهور معرفی نماید تا ملت هم با کمال آزادی به یکی از آن ها رأی دهند پس آن کسی که رأی اکثریت را آورد مورد تأیید فقیه هم هست، حکومتش هم حکومت شرعی و لازم الاجرا. اگر این کار را نکنید حکومت، حکومت اسلامی نیست؛ جمهوری هست اما جمهوری اسلامی نیست.
اگر یک رئیس جمهور تمام ملت هم به او رأی بدهند ولی فقیه و مجتهد روی ریاست جمهوری او صحه نگذارند این برای بنده هیچ ضمانت اجرایی ندارد و از آن حکومت های جابرانه ای می شود که بر طبق آن عمل نخواهند کرد و آن تضادی که همیشه بین حکومت ظلمیه و حکومت شرعی بوده برقرار خواهد بود.
فرد اصلی مسئول و مکلف در حکومت اسلامی همان امام و حاکم است و قوای سه گانه با همه ی تشکیلات خود دست و بازوان وی محسوب می گردد. پس ضرورتاً باید انتخاب اعضای مجلس شورا به دست حاکم و به انتخاب وی باشد تا کسانی که بتواننند در عمل به وظایف رهبری وی را یاری دهند انتخاب کند. اگر امکان داشته باشد که انتخاب نمایندگان مردم به مردم واگذار شود و قوه ی تشریعیه نشأت گرفته از اختیار و نظر مردم باشد بهتر است اما امام عادل اگر مشاهده کند که مردم آمادگی انتخاب نماینده ندارند و یا اینکه از رشد و آگاهی سیاسی برای انتخاب افراد شایسته برخوردار نیستند در این صورت وی که علم و عدالت و مدیریتش محرز گردیده می تواند شخصاً نمایندگان را مشخص کند.
مبانی فقهی حکومت اسلامی، آیت الله العظمی منتظری، ج 3، ص 123

9. عده ای در استدلال های خود برای این که پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبدادمآبانه ی خود پیدا کنند به مسأله ی خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است ولی مردم در مقابل حکمران مسئول اند و وظیفه دارند. نوعی پیوند تصنعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومت های استبدادی از طرف دیگر برقرار کردند. طبعاً نوعی ارتباط مثبت میان دموکراسی و حقوق مردم بر مردم و بی خدایی فرض شد. چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشن ندارند تلقی کنیم و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم.
از نظر روانشناسی مذهبی یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند، مخصوصاً هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.
علل گرایش به مادیگری، مرتضی مطهری، صص 104 و 105
و
سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، صص 119 و 120

پ.ن. من تو این ماه مبارک کلی فعل قبیح نسبت به خودم مرتکب شدم که یه چیز درس درمون از این پست و بعدیش در بیارم. تازه الآن که کپی پیستش می کنم می فهم چه چیزایی خوردم! خلاصه همینه که هس.