سه‌شنبه، خرداد ۳۱

دوشنبه، اردیبهشت ۱۲

سیگار

اژدهاییم که پشت و رو شده.
آتش فرو می دهیم به هر دممان.

پ.ن. باید فتحه می ذاشتم؟

پنجشنبه، فروردین ۱۸

لیوان خالی ست

تو نیمه ی پر لیوان بودی.

دوشنبه، فروردین ۱۵

یکی بود، یکی نبود

آخر قصه را همان اول لو داده بودند؛
ما بچه بودیم، نمی فهمیدیم.

دوشنبه، فروردین ۸

جمعه، فروردین ۵

:.:.:

مانند بغض مانده در آوازیم؛ سنگین و پرطنین و ترک خورده
ما آرزوی مرده ی پروازیم در پیله های کوچک تنهایی

شنبه، اسفند ۲۱

تنگ

هر سال یک عالمه ماهی قرمز زندگی می کند در تنگ هایمان. هر سال یک عالمه ماهی قرمز می میرد.
مردن ماهی قرمزها را اما کسی ندیده تا به حال. یا اگر دیده نفهمیده که دارد مردن یک ماهی قرمز را می بیند.
همیشه ماهی قرمزها یا زنده اند که خب هستند دیگر، یا مرده اند و می اندازمیشان دور و تخممان، این همه ماهی قرمز.
خب دیگر. چی می شود کرد؟ چنین است رسم روزگار*. ماهی قرمزها هم مثل ما. خونشان که از ما رنگین تر نیست.

پ.ن. برای کلیشه ی دوهزار پانصد ساله مان نوآوری از نافم در بیاورم؟


---------------------------------------------------------------------------------------
* کورت ونه گات. رحم الله من یقرأ فاتحه مع الصلواة .

پنجشنبه، اسفند ۱۹

حکایت مرد نیمه کاره

حکایت مردی که خود را کشت و نمرد و بر گور خود می گریست.

پ.ن. من که با دست های خودم اینجا خاکش کردم.
حالا اگر بر سنگی می گریم که زیرش مرده ای نیست، کار این گورکن های حرامزاده ی بی وجدان است.

پ.پ.ن. لعنت به گورکن ها. لعنت به گورکن ها.

جمعه، دی ۲۴

روزی روزگاری

تمامی شخصیت ها، اسامی، حوادث و مکان های این داستان، خیالی و ساخته ی ذهن نویسنده است؛ یا لااقل نویسنده دوست دارد این طور خیال کند.

اگر زمانی نوشتم داستان هایم را قطعاً با این جمله آغازشان می کنم.