دلقک ها موجودات بزرگی هستند. دلقک ها می خندند، می خندانند، یک لبخند -با رنگ هم که شده- کنار لبشان هست همیشه و تمام نمی شوند. حماسه ی بی خود نمی خواهم خلق کنم، اکثر اوقات زندگی خوبی هم دارند؛ و البته "خوب" هم که می دانید، نسبی است، برای زندگی یعنی یک جوری که بشود بد نگذرد، بدون غم و غصه ی ماژور بگذرد، زور آدمیزاد به ش برسد. اما زندگی است دیگر، یک روز که خوب باشد و سه روز معمولی، حتماً دو روز بد است و یک روز فاجعه. و دلقک ها این روزهاست که مهمند. این روزهاست که می خندند و خندیدنشان بزرگ است. که اگر بخندند دلقک اند. که اگر دلقک باشند می خندند. این ها را زیاد شنیده اید و خوانده اید ها، اما -باور کنید- جدی تر و سخت تر و نایاب تر از آن است که فکرش را می کنید. گاهی که جاده می پیچد و شما نمی پیچید، نمی افتید، اما از لبه ی جاده آویزان می مانید؛ می مانید، اما خنده هاتان پرت می شود ته دره و خالی می ماند صورت تان، مگر این که ریشه اش قرص باشد و عمیق. دلقک ها خنده هاشان محکم است. و فرق دلقک ها و لوده ها هم اینجاست. که دلقک ها موجودات بزرگی هستند. و من -شاهدم پست های همین وبلاگ- اعتراف می کنم که دلقک نبوده ام، گرچه خلاف این گمانم بود.
پ.ن. نمی دانم چرا.
۱ نظر:
سلام.من اینو بارها نه دقیقا اینجا و حتی جاهای دیگه زیاد دیدم که متن فارسیه ولی عنوان مطلب انگلیسیه اینجا که دیگه شاهکار کردی متن به زبان فارسی عنوانش آلمانی خودت خوب میدونی تعداد کسایی از مخاطبات که آلمانی میدونن میل میکنه به صفر و سوای این توجیح که وبلاگ توئه و یه لگن آب یخ حواله مشکل داراش کنی به جز اینا دلیلی داره این سنخیت مسخره یا شاید بخوای منظوری بگی؟ها؟
ارسال یک نظر