عود می کنه گاهی به هر حال. هنوز هیچ درمان قطعی ای واسه بی مزه بازی پیدا نشده.
اول : این
و بعد حرکت خز مربوطه:
قسم به شوری اشکم که در دهان خودم / به گله ام که رمیده است از شبان خودم
قسم به لیلی و فرهاد، آدم و حوا / و عشق های مشابه و در زمان خودم
به 7 سال و 3 ماه و 2 روز خاطره ام / که عشق پاره تان می کند، به جان خودم
پ.ن. یه چیزی -که فک کنم بدونم چیه- هست که آگاهانه هلم می ده به سمت نوشتن و پابلیش کردن همچین چیز مسخره ای که...به هر حال...هیچی. خلاصه که خودم می دونم اما...هیچی. ایشالا که می شه.
۴ نظر:
به هر خال...
میگم که...
چیزه...
مث آدم حرف بزنی بهتره...
شاید بقیه هم فهمیدن، از کجا میدونی نمیفهمن؟
هيچي نوشتن ته جمله روش خوبيه برا اينكه هم بنويسي و هم ننويسي
امین، رطب خورده منع رطب، چی؟ بیگید... چون کند
دايورت. گاهي نميشه، بايد كاري كني بشه
ارسال یک نظر