و من سرانجام این جسارت رو در خودم و این واقعیت رو در جمله ی ذیل می بینم که اعلام کنم:
"هر کس و هر چیز در زندگی ای که مشغول اتلاف آن هستم بالقوه توانایی بر انگیختن نفرت یا اشمئزاز اینجانب را داراست و بدون استثنا در مقاطع نا مشخصی از زمان به صورت بالفعل خود دست می یابد."
بدیهیست که همپوشانی مقاطع زمانی فوق و اهمیت آن ها، حالت عمومی بنده را تعیین می کند. گهگاه پاسخ ندادن به "چته؟" هایتان ریشه در حقیقت مذکور دارد.
معمولاً حین فکر کردن به این مرحله که می رسم دلم می خواد یکیو گاز بگیرم یا با مشت بکوبم تو صورتش. محض اطلاع گفتم که یه وقت دیدین دارم به فکر فرو می رم مواظب خودتون باشین.
پ.ن. پیرو صحبت های دیروزمون راجع به نفرت.
۲ نظر:
بله ... خیلی خوبه !
البته من یادم نمیاد توی این بحث نفرت حضور داشته باشم، به هرحال فک می کنم بدیهیه که توی این قضیه کاملن محقی، فقط چیزی که هس اینه که من شخصن گازگرفته شدن رو ترجیح میدم به تحمل قیافه سگیت
ارسال یک نظر