شنبه، شهریور ۹

حمقولوژی

می دونی؛ سطوح مختلفی از حماقت وجود داره. تو هر اجتماعی هم قابل تشخیصه.

یکی از این سطوح حماقت متعلق به گروهیه که کلمه هایی مثل "سکس" رو جدا جدا می نویسن (س.ک.س) و فک می کنن با این کار خیلی از قبحش کم کرده ن.
عموماً افرادی در این دسته جا دارن که می خوان در عین بچه مثبتی نشون بدن درک می کنن که هر چیز بدی هم همیشه و همه جا بد نیست.
اگه دقیق تر بخوایم بررسی کنیم به معلم دینی هایی که با شلوار پارچه ایشون تی شرت و زمستونا بوت می پوشن و پسر بسیجیایی که ریش هنوز درنیومدشون رو بلند می کنن و بعد ستاری می زنن می رسیم!

می بخشید دیگه، بحث تحلیلی بود،یه کم طولانی شد.

چهارشنبه، شهریور ۶

جاده

الهی، گاهی، نگاهی
این دیگه ربطی به راهداری نداشت، پشت کامیون دیدم. تنها مشکلش اینه که واسه مساحت پشت کامیون خیلی کوچیک بود. انگار هیچی تو این دنیا کامل نیست...

دوشنبه، شهریور ۴

هشدار II

به برآمدگی ایمنی نزدیک می شوید!
روابط عمومی راهداری گیلان،کارگروه پاسداشت زبان فارسی،بخش پوززنی از مازندرانی ها
توضیحاتشو حدس زدم ولی اون خط اول رو به جان حسینم رو تابلو وسط جاده نوشته بودن،واسه هشدار سرعت گیر!

شنبه، شهریور ۲

هشدار

تجاوز به حریم رودخانه = تجاوز رودخانه به حریم شما!

روابط عمومی راهداری مازندران.
اینا همه ش رو حسابه، برنامه ریزی شده است. می خوان اصل "چشم در برابر چشم" یا همون "موشک جواب موشک" سابق رو تا پایان افق بیست ساله در کنار انتخاب طبیعی ثبت کنن بعدم تصویر انکف مونده ی خبرنگار و مفسران "فاکس نیوز" رو نشون بدن، نابود شن کلاً.

سه‌شنبه، مرداد ۲۹

هدف

همین طور که از کنارش می گذشتم تصویرش تو ذهنم شکل می گرفت؛

به سختی از کوه بالا رفته بود؛ سر ظهر، زیر آفتاب خشک کوهستان. چند بار قوطی از دستش افتاده بود و مجبور شده بود همه ی راه رو برگرده و دوباره از اول. حتی یه بار پاش لیز خورد و نزدیک بود پرت شه. اما تسلیم نشد. انقدر تلاش کرده بود تا بالاخره کاری رو که تموم ذهنش رو گرفته بود به انجام برسونه. حالا رسیده بود؛ غرق عرق؛ خسته و کوفته و زخمی. فقط واسه اینکه روی صخره ی بزرگ کنار جاده بنویسه :
ثمیرا

شنبه، مرداد ۲۶

شأن انسانی

در بسیاری از موارد تنها تأثیر دائمی و قابل توجه درگذشت یک فرد، سیگاری شدن دوستداران و دلبستگان اوست.

فک کنم منظورشون از کاهش کارکرد و افت بازدهی و اینا یه چیزی تو همین مایه ها باشه.

چهارشنبه، مرداد ۲۳

تماشاگه تاریخ

هنوزم باورم نمی شه. اما با همین چشای خودم دیدم، همینجا، تو تهران:
پراید عروس!
توشم آدمیزاد معمولی و متمدن بود. لااقل ظاهرشون که با ما فرقی نداشت.
دارم کم کم به انقراض دایناسورا هم شک می کنم.
الآن فک کنم آمادگی شو دارم یه تیرانازوروس ببینم که داره کنار مجسمه ی بز تو پارک جمشیدیه عکس می گیره.

دوشنبه، مرداد ۲۱

Women Taxi

بهترین راه از بین بردن مشکلات اینکه ازشون بر ضد خودشون استفاده کنی.
زنده باد تاکسی بانوان!

جمعه، مرداد ۱۸

Ansichten Eins Clowns

- این حرف ها را کنار بگذارید. چه خبر شده؟
- کاتولیک ها مرا عصبانی می کنند چون مردم بی انصافی هستند.
- پروتستان ها چی؟
- آنها با ور رفتن به وجدانشان حال آدم را بد می کنند.
-خدانشناسان چطور؟
- آدم را به دهندره می اندازند چون همیشه فقط از خدا حرف می زنند.
- خود شما چه هستید؟
- من؟ من یک دلقک هستم.

سه‌شنبه، مرداد ۱۵

عصر رسانه ها

تقریباً یه هفته پیش بود که رادیو پیام داشت سر صبح یه آهنگ سنتی (یعنی سنتیا) واسه ملت پخش می کرد با این ترجیع بند:
عزیزم چقد جلوه گری / حبیبم چقد عشوه گری
ماه من چقد با نمکی / نمکی، نمکی؛ نمکی

بعد امروز تو PMC یه کلیپ قدیمی دیدم که کاملاً حس کردم با هدف پوززنی داره پخش می شه. تأکید شعر رو این بخش بود که:
خبر بده به قاصدک فوتش کن / یا بنویس رو بادبادک سوتش کن

از اون موقع زندگی خیلی هیجان انگیز شده؛ باید حتماً برنامه های هر دو رو دنبال کنم. واقعاً برنده ی این نبرد رسانه ای کی می تونه باشه؟

یکشنبه، مرداد ۱۳

بحران

وقتی کافه نادری هم - پس از چند سال مقاومت - از داف ها و پسرهای سیخ سیخی انباشته می شود.

جمعه، مرداد ۱۱

این روز ها

سلول انفرادی؛ با مزاحم اضافه