چهارشنبه، مرداد ۱۴

بازی شماره ی 1

با توجه به صحبتایی که این چن وقته بین بچه ها بوده و هر کسی یه جورایی یا تو بلاگش یا تو کامنتاش یه اشاره ای به این قضیه کرده، فک کردم موقعیت مناسبیه واسه این که یه بازی وبلاگی کوچولو شروع کنیم با موضوع خودکشی. هر کی دعوت می شه به این سؤالا جواب میده، 5 نفر دیگه رو هم دعوت می کنه. البته هر کسی مختاره دعوت رو رد کنه، که خب دعوت من طبیعتاً استثناست. خودمم تو پست بعدی جواب سؤالا رو می دم. اینا سؤالاس:

1. با خودکشی موافقی؟ اگه نه چرا؟ اگه آره چرا و تحت چه شرایطی؟
2. اگه مجبور باشی چطوری خودکشی می کنی؟ چقد احتمال می دی موفقیت آمیز باشه؟
3. اگه قرار باشه خودکشی کنی آخرین کاری که قبلش می خوای انجام بدی چیه؟

من ضمن دعوت از سعید، بهار، مندوش، بهروز و کدئین، تمام دوستان رو به جون بچه هاشون قسم می دم که این دفه اولی که دارم بازی راه میندازم رو تو ذوقم نزنن. خب؟

توضیح ضروری اما متأسفانه دیر هنگام برای دوستان وبلاگ ندیده :
این کارو تو پیج خودتون می کنین و در انتهاش 5 نفری رو که می خواین دعوت کنین نام می برین، لینک می کنین و بهشون خبر می دین. اساساً این طوریه که بازی شکل می گیره و می تونه ادامه پیدا کنه و به یه جاهایی برسه. ای خدا! اینا از عوارض اعتیاد به 360 ـه ها. اگه یاهو می دونست چه بلایی سر جوونا آورده...

۱۱ نظر:

سعید گفت...

1. مسئله اینه که هیچ وقت هیچی تموم نمیشه. ببین، ماها هزارتا راه برای زندگی کردن بلدیم که شاید خیلیاشونم دوست داریم، اما اگه الان وارد این راه شدیم و اینطوری داریم زندگی می کنیم به خاطر اینه که این راه رو بیشتر دوست داریم و ترجیحشون میدیم. خب، اگه من یه روز به یه بن بستی برسم، قاعدتن این بن بست مال این زندگی فعلیه، بنابراین همیشه راه جدیدی وجود داره. من اگه به این برسم که تمام عمر اشتباه می کردم، سعی می کنم جبران کنم. اگه ببینم توی این شهر و بین این مردم جای زندگی کردن نیس، میرم یه جای دیگه، به آرزوی باغداری و کشاورزیم میرسم. اگه ببینم هیچ بهم خوش نمی گذره، دنبال راهش می گردم، حتی اگه شده هررو یه تنوع و یه کار جدید... ترجیح میدم بهم بگن دیوونه، تا اینکه خودمو از زندگی و تجربه های جدید محروم کنم. دنیا خیلی بزرگ تر از این حرفاست که آدم به این سرعت بخواد ازش سیر بشه
و خب، همه اینا در حالتیه که فرض بگیریم خدایی نیست و پشتیبانی نیست و...
یه بحثی هم در همین رابطه کرده بودیم که فک کنم گفتنش بد نباشه. اگه من بدونم یه بلایی سرم میاد که از مردن بدتره، بازهم به خودم اجازه نمیدم که خودکشی کنم. اول اینکه ما هیچ وقت نمیتونیم از آینده 100%مطمئن باشیم و همیشه این احتمال هست که اون چه که قراره اتفاق بیفته عوض بشه
دوم اینکه خدا توی این قضیه ما رو مختار نکرده و اصولن صبر رو برای ما واجب کرده. اگه این کار درست بود که ایوب پیامبر باید اجازه خودکشی میداشت. اگه این کار درست بود که هرکسی باید اجازه خودکشی میداشت، چون واسه هرکسی شرایطی متفاوت از بقیه هست که ممکنه براش از مرگ هم سخت تر باشه. البته توضیح بیشتر میخواد این بخش حرفم، الان مجالش نیس
2. استفاده از سموم، یا دارو. درد رو دوست ندارم. منطقن باید موفقیت آمیز باشه، به شرطی که هم دارو و هم موقعیت استفاده از اون رو هوشمندانه انتخاب کنی
3. قبلش مینویسم. یه عالمه حرفی که دارم. برای هر کس جدا، و یکی برای همه. شاید، اگه موقعیتش باشه، چند نخ سیگار (ترجیحن برگ) هم حین نوشتن استعمال کنم...

بهار گفت...

1.با خودكشي مخالفم چون خودكشي وقتي توجيه داره كه به انتهاي خط رسيده باشي و هيچ كاري ازت برنياد. وقتي هم حق داري بگي هيچ كاري از دستم بر نمياد كه همه چي دست خودت باشه ، يعني بدوني قراره در آينده چه اتفاقي بيفته و همه ي ابزارها هم در اختيارت باشه ولي چون دست ما آدمها از خيلي چيزا كوتاهه واسه همين نميشه در مورد چيزي كه دست خودمون نيست تصميم قطعي بگيريم( خيلي تنده ولي نظرم اينه جدا )

2.احتمالا اگه بخوام خودكشي كنم از بلندي مي پرم يا يه چيزي مي بندم به خودم و ميرم زير آب ... كلا ترجيح ميدم وقتي دارم ميميرم جلوي ترسام وايسم و مث يه مرد بميرم!ارتفاعشم انقد بلند ميگيرم كه حتما بميرم . تو آبم كه اگه كسي دور و برت نباشه امكان موفقيتش بالاست .

3. وصيت نامه ام آماده اس . احتمالا آخرين لحظه ها مي فرستم برا يكي كه بهش اعتماد دارم تا بهش عمل كنه.

بهنوش گفت...

تو مگه جواب سوالای منو می دی که من جواب سوالای تو رو بدم؟؟ :دی
اینجا نوشتم:
http://twilightotwilight.wordpress.com/2009/08/05/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-1-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%B4%DB%8C/
سعید جان! مریم جان! شماها اگه انقد با خودکشی مخالفید فک نمی کنید که مصخره است که به سوال دوم حواب دادید؟ :سوت

in bloggere ahmagh az man mikhad chizio ke naneveshte type konam. ah.

اون یکی بهنوش! گفت...

مسخره با سینه! بی سوات!

ناشناس گفت...

امان از این یاهوی بی همه چیز که مارو آواره کرد. من که حلالش نمی کنم که خونمو به آتیش کشید!

1. با خودکشی مخالفم چون به وجود ِ دم مسیحایی خدا در درون انساسن ها معتقدم و به نظرم هیچ شرایط یا مشکلی نیست که ارزش داشته باشه به خاطرش با کشتن خودم، اون بخشی هم که خدا به وجودم بخشیده رو با دستای حقیرم نابود کنم

2. نمی گم به خودکشی فکر نکردم، فکر کردم و به اون نتیجه ی بالا رسیدم و چون فکر کردم تبعاً به روشش هم فکر کردم. شخصاً تصور می کنم اگر قرار باشه مرگی که برای رهایی از یه عزاب انجام میشه خودش عذاب آور باشه خیلی احمقانه ست. بنابراین من دو روش به نظرم رسید، یکی تزریق با دوز بالای یه سم و یکی قرص خوردن. که یه مرگ آروم رو بدن، حالا سریع هم نبود، نبود.

3. این فکر می کنم خیلی شخصی باشه بنابراین توضیحش نمی دم. فقط می گم که آرزو دارم یک نفر رو ببینم و چند ساعتی رو اونجوری که دوست دارم باهاش بگذرونم.

سعید گفت...

میخواستم همینو تهش متذکر بشم که ترسیدم یه وقت بخوره تو ذوقتون!
میدونم بازی وبلاگی اینه که یه پست باید بذارم با همین مضامین و اینا(فک کنم همه توی عامه پسند نمونشو دیدن)، اما ترجیح برهمینه که اینجا تموم بشه
بیشتر از این که دیگه مطمئنم ذوقت کور میشه.
تازه الانم بد نیست، بچه ها میان همینجا نظر میدن آدم نظر همه رو یه جا می خونه، دیگه هی نمی گردی...

بهنوش گفت...

عید شمام مبارک!

بهنوش گفت...

آره. چون این خیلی فرق می کنه

بهروز گفت...

آقا قهر نیستم ، ماتحتم فراخه :-"
شرکت می کنم در بازیت چون جون بچمه قسم دادی و من عاشق دختر کوچولومم که هنوز به دنیا نیومده !
حالا یا تو وبلاگم یا همین جا حضوری خدمتت در کامنتدونی محترم !D:
.....................
عارضم خدمتت که راجع به دنیا مثکه می تونیم بشینیم بحث کنیم ، چون واقعا نمی دونم موضعت چیه ! D:

بهروز گفت...

1. با اینکه معتقدم خودکشی سریعترین و راحت ترین راهه واسه راحت شدن از خیلی چیزا ، ولی زیاد ازش خوشم نمی آد . نمی گم موافقم یا مخالف چون چیزی تو مایه های مثلا یه تئوری نیست که آدم باهاش موافق باشه و مخالف . پس دلیلی هم نمیارم در ردش یا تاییدش . ولی در کل زیاد جالب نیست . این یعنی مخالف ؟D:

2. به راه های زیادی فکر کردم واسه این کار . از پریدن از پنجره ی اتاقم گرفته تا خوردن قرص و زدن رگ و این کلیشه ها ...
ولی خب ، الان راهی که اگه یه زمان بخوام خودکشی کنم ازش استفاده می کنم اینه :
یه کمر بند انفجاری تهیه می کنم ( اینجا ایرانه ، تانک هم بخوای می تونم برات پیدا کنم !! ) که قشنگ دور کله ام چفت بشه . بعدشم بومب ، مغزمو منفجر می کنم . فکر می کنم درصد موفقیتش بسیار بالا باشه این روش !
پی نوشت : چون مغزم عضوی از بدنمه که بیشتر از همه عذابم می ده ، به همین دلیل پودرش می کنم !
پی نوشت دیگه : اگه شد یه تیکه ماده منفجره هم رو قلبم قرار بگیره بسیار عالی می شه .


3. قسمت سوم به خودم مربوطه !


پی نوشت : توضیح ضروری :
ممنون که دعوت کردی . اولا که من خودم قبلا هم به بازی دعوت شده بودم تازشم ! پس می دونم بازی وبلاگی چیه ، ولی خب اولش هم عرض کردم که زیاد از خودکشی خوشم نمی یاد . پس ببخشید که تو همین کامنتدونیت جواب دادم . ( چیزی که یه ذره هم ازش خوشم نیاد رو نمی ذارم تو پیجم ، همینه که هست ! من همین قدر اَنم ! )
یه بازی دیگه رو کن که نا امیدی و اینا توش نباشه ، جوونای مردم رو از راه به در نکنه ، بعدش مام تو وبلاگمون می نویسیم دربارش و ادامه پیدا می کنه و به یه جاهایی می رسه ... D:

maryam گفت...

چرا ديگه نمي نويسي ؟