سه‌شنبه، آذر ۹

چون دو دریچه

هم او تنهاست، هم من
نشسته ایم رو به روی هم
حرفی نیست، 
نگاه چرا
من او به نگاه می کنم، او به من
نه او به سمتم می آید، نه من به او نزدیک می شوم
می رویم
هر دو تنها می رویم
هر دو تنها می مانیم
من و شب.

پ.ن. چرا از هرچی می نویسم بدم میاد؟

۳ نظر:

نگین گفت...

اما من از هر چی می نویسی خوشم میاد:)

امین گفت...

تو و شب
اون و شب

ناشناس گفت...

قصد توهین ندارم ،قطعا ماها درک نمیکنیم که چه حسی داری،ولی امیدوارم دلیلی که به خاطرش انقد داغونی ارزششو داشته باشه ...
میدونی بعض از ادما ذاتا مرض دارن از اینکه ببینن زجر میکشی به خاطرشون احساس غرور میکنن...