دوشنبه، مرداد ۵

Familish

داشتم واسه ش تعریف می کردم که چطور هر دفعه کلمه مو می خارونم یه ماده ی نرم سفید رنگ زیر ناخنام جمع می شه که مطمدنم لااقل یه بخشیش مغزمه و بهش گفتم حس می کنم دارم همین طور یه ذره یه ذره خنگ می شم.
گفت خب بخورشون، بر می گرده سرجاش دیگه.

کلاً این آرش موجود احمقیه. معلوم نیس چجوری دادش ما شده.
درسته که از اولم معلوم بود پیشنهادش جواب نمی ده اما به امتحانش می ارزید، خوشمزه بود.

پ.ن. سعید جوابت آماده س، مونده هم بیارم ادیتش کنم. اگه دیدی داره خیلی طول می کشه و یه جورایی در فراخنای وجودم گم می شه بگو حضوری قال قضیه رو بکنیم.
پ.ن.2. در کمال ناباوری واسه سؤال توام یه جواب - هرچند مسخره - پیدا کردم مریم. شرایط پی نوشت بالاییه اینجا هم حاکمه.
پ.ن.3. همین الآن کشف کردم که با توجه به کنار هم قرار گرفتن "پ" و "گ" تو کی بوردم، خیلی حرفه که تا به حال "پی نوشت" رو چیز دیگه ای ننوشتم. خداوند همچنان به فکر آبروی ما هست پویا.

هیچ نظری موجود نیست: