یکشنبه، شهریور ۱۵

ریشه در گل

1. هرچند فلسفه ی سیاسی در این دیار به وجود نیامد اما پس از مشروطیت، مفاهیم فلسفه ی سیاسی مغرب زمین از طریق ایدئولوژی های اجتماعی آنان وارد این مرزو بوم شد و حوزه ی تفکر دینی ما را دچار قبض و بسط ساخت. شناخت عالمان دینی ما از این مفاهیم شناختی اجمالی و آن هم بدون آگاهی از مبانی و ریشه های معرفت شناختی آن ها بود. اما جبرهای اجتماعی– سیاسی و طوفان سهمگینی که در پیش بود آن ها را واداشت تا به موضع گیری سیاسی– دینی بپردازند. اینان یا باید همچون شیخ فضل الله نوری به طرد اندیشه های مدرن می پرداختند و یا اینکه اگر گریزی از قبول اندیشه های مدرن نداشتند می بایست معرفت دینی خود را از نو به گونه ای سامان می بخشیدند که با این اندیشه ها تعارضی نداشته باشد، حال آن که اقدام در این زمینه بدون اطلاع عمیق از مبانی معرفت شناختی، انسان شناختی و جهان شناختی تفکر نوین ضرورتاً به اغتشاش در تفکر منجر می شد که شد.
تلقی فاشیستی از دین و حکومت، اکبر گنجی، ص 36

2. ما مشروطیت را خودمان که ندیده بودیم؛ و آن هایی که ممالک مشروطه را دیده به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است و ما هم شوق و عشقی حاصل نموده تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.
سید محمد طباطبایی
فریدون آدمیت، ایدئولوژی مشروطیت ایران، پیام، ج 1، ص 246

3. بر هر فرد کالشمس فی رابعة النهار روشن و مبرهن است که وظیفه ی شرعی و عقلی و تکلیف دینی و دنیوی قاطبه ی علما، حفظ شوکت و استقلال دولت و وقایه ی حدود مقدس شریعت است و حصول آن جز در سایه ی معدلت سلطنت و دولت اسلامی که امروز اریکه ی جلالت آن مزین به ذات اقدس همایونی است ممکن نیست. پس دعاگویان را تمکین از مقام سلطنت وظیفه ی شرعی و تکلیف دینی است.
و فذلکه الکلام و حاصل المرام این است که به شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالانام و علیه الاف التحیه و السلام منافی است و ممکن نیست که مملکت اسلامی در تحت قانون مشروطگی بیاید مگر به رفع ید از اسلام. پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم این سعی و اقدام در اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتد است و احکام اربعه مرتد بر او جاری است؛ هرکه باشد از عارف یا عامی از اولی الشوکة یا ضعیف.
شیخ فضل الله نوری
محمد ترکمان، شیخ فضل الله نوری، مؤسسه ی خدمات فرهنگی، ج1، ص 132

4. کلمه ی قبیحه ی آزادی به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب، و در باطن سراپا نقص است و عیوب. این مسأله بر خلاف جمیع اقلام و رسل و اوصیا و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است. بر خلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است که هر کس هرچه بخواهد بگوید و بگوید آزادی است و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده است و در معنی به حالت وحوش برگردانیده. معلوم است نفوس بالطبع در طبیعت شیطانی، مایل به هوس و هوس اند.
نامه ی حاج ملاعلی کنی به شاه
فریدون آدمیت، اندیشه ی ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار، ص 21

5. ای برادر عزیز! اگر مقصودشان اجرای قانون الهی بود و فایده ی مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند که هر یک از این دو اصل موذی خراب نماینده ی رکن قویم قانون الهی است، زیرا قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی و بنای احکام آن به تفریق و جمع مختلفات است نه به مساوات.
ای برادر عزیز! مگر نمی دانی که آزادی قلم و زبان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است؟ ... بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.
شیخ فضل الله نوری، جلد 1، ص 59

6. این مجلس مشروطه است. هرکس عقیده اش مخالف قانون اساسی و طرفدار جمهوری است باید چشمش کور از در برود بیرون.
سید حسن مدرس
نطق ها و مکتوبات سید حسن مدرس، انتشارات ابوذر، ج 2، ص 183

7.
- آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت می کرد؟
- آری برای برقراری جمهوری می کوشید. مصدق 4 ماه قبل می خواست شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل مصدق شاه را مجبور کرد ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت روز بعد بازگشت. در اینجا ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.
- به نظر شما بزرگترین اشتباه مصدق کدام است؟
- پایمال کردن قانون اساسی با عدم اطاعت اوامر شاه
- چه مجازاتی را برای او مناسب می دانید؟
- طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است.
آیت الله کاشانی در مصاحبه با روزنامه ی المهدی پس از کودتای 28 مرداد
آیت الله کاشانی، محمد دهنوی، انتشارات چاپ پخش، ج 4، صص 28 و 34 و 35

8. ولی فقیه باید چند نفر را به عنوان رئیس جمهور معرفی نماید تا ملت هم با کمال آزادی به یکی از آن ها رأی دهند پس آن کسی که رأی اکثریت را آورد مورد تأیید فقیه هم هست، حکومتش هم حکومت شرعی و لازم الاجرا. اگر این کار را نکنید حکومت، حکومت اسلامی نیست؛ جمهوری هست اما جمهوری اسلامی نیست.
اگر یک رئیس جمهور تمام ملت هم به او رأی بدهند ولی فقیه و مجتهد روی ریاست جمهوری او صحه نگذارند این برای بنده هیچ ضمانت اجرایی ندارد و از آن حکومت های جابرانه ای می شود که بر طبق آن عمل نخواهند کرد و آن تضادی که همیشه بین حکومت ظلمیه و حکومت شرعی بوده برقرار خواهد بود.
فرد اصلی مسئول و مکلف در حکومت اسلامی همان امام و حاکم است و قوای سه گانه با همه ی تشکیلات خود دست و بازوان وی محسوب می گردد. پس ضرورتاً باید انتخاب اعضای مجلس شورا به دست حاکم و به انتخاب وی باشد تا کسانی که بتواننند در عمل به وظایف رهبری وی را یاری دهند انتخاب کند. اگر امکان داشته باشد که انتخاب نمایندگان مردم به مردم واگذار شود و قوه ی تشریعیه نشأت گرفته از اختیار و نظر مردم باشد بهتر است اما امام عادل اگر مشاهده کند که مردم آمادگی انتخاب نماینده ندارند و یا اینکه از رشد و آگاهی سیاسی برای انتخاب افراد شایسته برخوردار نیستند در این صورت وی که علم و عدالت و مدیریتش محرز گردیده می تواند شخصاً نمایندگان را مشخص کند.
مبانی فقهی حکومت اسلامی، آیت الله العظمی منتظری، ج 3، ص 123

9. عده ای در استدلال های خود برای این که پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبدادمآبانه ی خود پیدا کنند به مسأله ی خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است ولی مردم در مقابل حکمران مسئول اند و وظیفه دارند. نوعی پیوند تصنعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومت های استبدادی از طرف دیگر برقرار کردند. طبعاً نوعی ارتباط مثبت میان دموکراسی و حقوق مردم بر مردم و بی خدایی فرض شد. چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشن ندارند تلقی کنیم و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم.
از نظر روانشناسی مذهبی یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند، مخصوصاً هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.
علل گرایش به مادیگری، مرتضی مطهری، صص 104 و 105
و
سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، صص 119 و 120

پ.ن. من تو این ماه مبارک کلی فعل قبیح نسبت به خودم مرتکب شدم که یه چیز درس درمون از این پست و بعدیش در بیارم. تازه الآن که کپی پیستش می کنم می فهم چه چیزایی خوردم! خلاصه همینه که هس.

۳ نظر:

بهروز گفت...

بسیار خوب بود و مفید.

سعید گفت...

براوو!
اما به نظر مياد كه اين يه مقدار كامل نيس. يعني اولن اينا صرفن نقل قوله از برخي علما (كه البته اذعان دارم به اشتباه بودن خيلياش) اما بايد دلايل و منطقشون رو هم كنار اين نقل قول شنيد
ثانين كامل بايد نظراتشونو ديد و بررسي كرد. مقطعي نميشه. همين شهيد مطهري كه به نظرم يكي از روشنفكرانه ترين جملاتش رو اينجا خونديم و به نظرم واقعن شاهكاره، به ولايت وفقيه قائله، اون هم درست همون شكلي كه آيت الله منتظري ميگه: رياست جمهوري به تنقيذ رهبري مشروع است. خب اين يعني كلي حرف ديگه اين پشت هست كه بايد كنار اينا خونده بشه تا آدم درست قضاوت كنه
ثانين يادم نيس چي بود
ولي اين حرفي كه آقاي منتظري ميزنه يه جورايي درسته ها. البته يه كم افراطيه، اما همين قضيه توي امريكا هم هس، كه راي سناتور با راي مردم عادي برابر نيس. درستشم خب همينه، وگرنه كه همه جا امثال ا.ن با عوام فريبي راي جمع مي كردن...

سعید گفت...

يه پست آماده كردم، توي همين مايه ها...